بهترین دوستان من{12}
تهیونگ ویو
داشتم با جونگکوک حرف میزدم که یه صدایی از اتاق رائون اومد.داره با کی حرف میزنه؟
به سمت اتاق رائون رفتم و جلوی در وایستادم.
رائون:ب..بله چشم....ا..الان میام.
راوی
تهیونگ اونقدر تو افکارش غرق شده بود که متوجه نشد مکالمه رائون تموم شده.
رائون درو باز کرد و تهیونگ که به در تکیه داده بود افتاد روی رائون.
رائون:جیغغغ..تهیونگ داری چیکار میکنی؟
تهیونگ خیلی ریلکس از روی رائون بلند میشه
تهیونگ:داشتی با کی حرف میزدی؟
رائون هم بلند میشه.
رائون:چ...چیز خاصی نیست
رائون سریع از کنار تهیونگ رد میشه و ازخونه میره بیرون
تهیونگ هم با اخم رفتن رائون رو نگاه میکنه
.
.
.
.
شرطا:
لایک:۲۰
کامنت:۲۰
داشتم با جونگکوک حرف میزدم که یه صدایی از اتاق رائون اومد.داره با کی حرف میزنه؟
به سمت اتاق رائون رفتم و جلوی در وایستادم.
رائون:ب..بله چشم....ا..الان میام.
راوی
تهیونگ اونقدر تو افکارش غرق شده بود که متوجه نشد مکالمه رائون تموم شده.
رائون درو باز کرد و تهیونگ که به در تکیه داده بود افتاد روی رائون.
رائون:جیغغغ..تهیونگ داری چیکار میکنی؟
تهیونگ خیلی ریلکس از روی رائون بلند میشه
تهیونگ:داشتی با کی حرف میزدی؟
رائون هم بلند میشه.
رائون:چ...چیز خاصی نیست
رائون سریع از کنار تهیونگ رد میشه و ازخونه میره بیرون
تهیونگ هم با اخم رفتن رائون رو نگاه میکنه
.
.
.
.
شرطا:
لایک:۲۰
کامنت:۲۰
۴.۸k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.